پررو، گستاخ، بی شرم اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، متربّد، ترش روی، بداغر، عبوس، زوش، تندرو، عبّاس، ترش رو، روترش، عابس، اخم رو، دژبرو، تیموک، بداخم، گره پیشانی
پررو، گستاخ، بی شرم اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، مُتَرَبِّد، تُرش روی، بَداُغُر، عَبوس، زوش، تُندرو، عَبّاس، تُرش رو، روتُرش، عابِس، اَخم رو، دُژبُرو، تیموک، بَداَخم، گِرِه پیشانی
مخفف پس رونده. پی رو. تبع. تابع. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (صراح اللغه). تبیع. (دهار) (منتهی الارب). آثف. (مهذب الاسماء). تألی. (منتهی الارب). مقتدی، مأموم: همه گر پس رو و گر پیشوائیم در این حیرت برابر می نمائیم. عطار. سته. پس رو قوم. استتلاء، پس رو چیزی شدن خواستن کسی را. تلو، پس رو چیزی. (منتهی الارب) ، دنبال: دعای خالص من پس رو مرادتو باد که به زیاد توام نیست پیشوای دعا. خاقانی. - پس روان، اتباع. اخلاف. قطین. حشم. (دهار). امت. توابع. اعقاب. آل. تبع. ستل. داجه، پس روان لشکر. (منتهی الارب)
مخفف پس رونده. پی رو. تَبع. تابع. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (صراح اللغه). تبیع. (دهار) (منتهی الارب). آثف. (مهذب الاسماء). تألی. (منتهی الارب). مقتدی، مأموم: همه گر پس رو و گر پیشوائیم در این حیرت برابر می نمائیم. عطار. سَتِه. پس رو قوم. استتلاء، پس رو چیزی شدن خواستن کسی را. تلو، پس رو چیزی. (منتهی الارب) ، دنبال: دعای خالص من پس رو مرادتو باد که به زیاد توام نیست پیشوای دعا. خاقانی. - پس روان، اتباع. اخلاف. قَطین. حشم. (دهار). امت. توابع. اعقاب. آل. تبع. سَتل. داجَه، پس روان لشکر. (منتهی الارب)